بابا اینقدرپاچهخار و موی دماغ نباش | گفتوگو با بازیگر سریال نیسان آبی
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۶۱۴۱۷
همشهری آنلاین _ پریسا نوری: به گفته خودش، اجازه نمیدهد که بچهها حتی شده یکبار هم کلاسها را که این روزها آنلاین برگزار میشود، بپیچند و به اصطلاح زیرآبی بروند. بازیگر هم هست. در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده است؛ «مارمولک» یکی از آنهاست که حسابی سروصدا کرد. الان هم در «نیسان آبی» سریالی در شبکه نمایش خانگی در حال ایفای نقش است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲۹ سال سابقه معلمی دارید؛ کمکم باید به فکر بازنشستگی باشید!
قصد ندارم درخواست بازنشستگی بدهم، چون هنوز جوانم و میتوانم تجربیاتم را در اختیار بچهها قرار بدهم.
بهعنوان یک هنرمند، شیوه خاصی برای تدریس ریاضی دارید؟
بله. وقتی معلم ریاضی شدم، تصمیم گرفتم مسائل ریاضی را بهصورت نمایشی و نمادین به بچهها آموزش دهم و موفق شدم.
یعنی در کلاس نمایش اجرا میکنید؟
خیر. مسائل را طوری مطرح میکنم که مفاهیم و اعداد در ذهن بچهها ترسیم شود. مثلاً درباره اعداد صحیح مثبت و منفی به بچهها میگویم مثبت یعنی تو پولداری و منفی یعنی پول که نداری هیچ، قرض هم داری. حالا اگر ۵ تومان پول و ۳ تومان قرض داشته باشی، اول قرضت را میدهی و ۲ تومان برایت باقی میماند. این یعنی جمع مثبت ۵ و منفی ۳ نمیشود ۸، بلکه میشود ۲.
برگردیم به دنیای بازیگری. چطور بازیگر شدید؟
در دهه ۶۰ و سالهای جنگ برادر بزرگم شهید شد. خیلی روزهای تلخی بود. خانهمان رنگ و بوی غم داشت. دنبال راهی بودم که از غم و غصه خلاص شوم. یک روز پسر داییام، «تقی همتینیا»، آمد و من را با خودش سر صحنه تمرین تئاتر استاد «پرستار» برد. آنجا با مرحوم «علی سلیمانی» و هنرمندان دیگر آشنا شدم. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و عاشق تئاتر شدم، برای همین عضو کانون تئاتر «حر» جوادیه شدم. آنجا کتابخوان شدم. به نمایشنامهخوانی علاقهمند شدم. همانجا تفکرم شکل گرفت و راهم را در دنیای هنر پیدا کردم و یک روز دیدم با یک نقش کوچک در نمایش «کامو» سر از تئاتر شهر درآوردهام.
از اجرای نقش کوچک در تئاتر «کامو» در سال ۱۳۷۰ تا بازی در نقش «مجتبی»، طلبه جوان و سمج و روی اعصاب فیلم مارمولک، در سال ۱۳۸۲ که بسیار دیده شد، کجا بودید؟
آن ۱۲ سال دستیار و برنامهریز «بهرام عظیمپور»، کارگردان سینما و تئاتر، بودم و در چند نقش با «آتیلا پسیانی» همبازی شدم. با گروه تئاتر آقای عظیمپور در کشورهای مختلف از جمله اسکاتلند، آلمان، انگلیس، ایرلند، فیلیپین، چین و... اجرا داشتیم و بهترین داشتههای هنریام را مدیون و مرهون آن روزها و آتیلا پسیانی هستم.
چطور سر از تلویزیون درآوردید؟
از طرف آقای عظیمپور برای بازی در سریال «خاک سرخ» به آقای حاتمیکیا معرفی و وارد تلویزیون شدم. آنجا در نقش مراد، یک پسر عقبمانده ذهنی، با «حبیب رضایی» همبازی شدم و این مقدمه ورودم به سینما و بازی در فیلم مارمولک بود. حبیب رضایی که بازیگردان و دستیارکارگردان فیلم مارمولک بود به من زنگ زد و پیشنهاد داد در این فیلم بازی کنم.
در فیلم مارمولک «مجتبی» نقش اصلی نبود، اما بسیار دیده شد تا آنجا که الان هم خیلیها شما را با آن نقش به یاد میآورند.
چون آدمهایی را که در زندگی واقعی مثل «مجتبی» هستند، زیاد دیده بودم. آدمهای جوگیری که به اصطلاح، طرف مقابلشان هرچه میگوید آن را تأیید و تحسین میکنند، برای همین بازی در این نقش برایم مثل آب خوردن بود. من در قالب نقش فرو رفتم و بازیام به دل بیننده نشست.
فیلم مارمولک تابوشکنی کرد و حواشی بسیاری داشت. از آن روزها بگویید؟
بعد از اکران مارمولک علیه فیلم نقدهای زیادی شد و فیلم به محاق توقیف رفت. ما آن روزها خیلی اذیت شدیم. فیلم فقط ۱۰ روز روی پرده بود و این منصفانه نبود. خوشبختانه چند سال بعد مقام معظم رهبری این فیلم را تأیید کردند و رفع توقیف شد.
بازخورد این فیلم در جامعه چه بود؟
مردم خیلی این فیلم را دوست داشتند و بازخوردها بسیار خوب بود. یکبار راننده تاکسی به من گفت که فیلم را بیش از صد بار دیده است. بعد هم برای اثبات حرفش همه دیالوگها را که حفظ کرده بود، برایم خواند.
واکنش شاگردانتان به این فیلم چه بود؟
سر شوخی را باز کرده بودند و به جای اینکه بگویند آقا سؤال داریم، میگفتند «حاج آقا مسئلتُن! »
برگردیم به جدیدترین کارتان، یعنی سریال نیسان آبی. لوکیشن این سریال کجاست؟
محلی به نام شکرآباد در جاده قم.
فیلمبرداری کی شروع شده و چه وقت تمام میشود؟
اوایل فروردین ماه فیلمبرداری شروع شده و فعلاً به دلایلی از جمله بیماری «مهران غفوریان» متوقف شده است. بهزودی با بهبودی کامل مهران پرشور و باانرژی کار را از سر میگیریم.
این سریال چه بازتابی در جامعه داشته است؟
با اینکه فقط ۴ ـ ۵ قسمت آن پخش شده، اما خیلی خوشحالم که مورد توجه قرار گرفته و مردم مرا با نقشم یعنی «جهان» میشناسند و هر جا میبینند به مزاح میگویند «آقاااا! انقدر موی دماغ و پاچه خار نباش... انقدر رضا رو اذیت نکن و... و.»
داستان این سریال تا اینجا پیرامون ماجراهای خانواده رضا و جمشیدخرمالو بوده. آیا ادامه داستان هم به همین روال است یا برگ برندههایی هم دارد که هنوز رو نشده است؟
فقط همینقدر بگویم که بخشی از کار قرار است در ترکیه فیلمبرداری شود و قطعاً روایت داستان با جذابیت ادامه دارد و مخاطب غافلگیر میشود.
این روزها سریال «نارگیل» هم در ژانر کودک و نوجوان از شبکه خانگی در حال پخش است که در آن نقش یک موجود شاخدار سبیلو به نام «تیلی پیلی» را دارید. «تیلی پیلی» هم دیده شده است؟
بله. با وجودی که انتظار داشتم این نقش در سایه نیسان آبی قرار گیرد، اما بچهها از آن استقبال کردهاند و حتی یک استاد نقاشی از من خواست که عکس شخصیت «تیلی پیلی» را برایش بفرستم تا آن را نقاشی کند.
برای خانه از کجا خرید میکنید؟
انبار نفت. چون اجناسش ارزانتر از بقیه جاهاست و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد آنجا پیدا میشود. راستی این چه اصطلاحی است ما به کار میبریم مگر مرغ شیر میدهد. (با خنده)
با ماشین شخصی رفتوآمد میکنید یا اتوبوس و مترو؟
قبل از کرونا از مترو استفاده میکردم. در مترو به رفتار آدمها دقیق میشدم و برای نوشتن کتاب و فیلمنامه از آنها الهام میگرفتم. بعد از کرونا با ماشین شخصی رفتوآمد میکنم، چون دوست ندارم کرونا بگیرم.
حرف از نویسندگی شد. چند کتاب نوشتهاید؟
۱۸ کتاب که بیشترشان چاپ شدهاند.
دوباره گریزی به کلاس درستان بزنیم. سر کلاس چه جور معلمی هستید؟ خشک، جدی یا شوخ؟
واقعیتش، گربه را باید دم حجله کشت. من خیلی نمیگذارم که شاگردانم رویشان باز شود. آنها هم میدانند اگر به معلم ریاضیشان یکی بگویند، دو تا میشنوند، برای همین حواسشان جمع است.
اهل تنبیه بدنی هم هستید؟
نه. هر چند که چوب معلم گله، هر کی نخورده خله، اما ما معلمها یک حرفی بین خودمان داریم که «اگر صد بار از دانشآموزی بخواهی والدینش را به مدرسه بیاورد تا صحبت کنی، نمیآیند، اما همین که او را تنبیه کنیم سر و کله پدر و مادر و باقی خاندان پیدا میشود.
یعنی باور کنیم که در این ۳۰ سال هیچوقت پسربچه بازیگوش کلاس را تنبیه نکردهاید؟
راستش باید اعتراف کنم دهه ۷۰ یکی دو بار خودکار لای انگشت شاگردانم گذاشتم... م. یکبار هم با خطکش یکیشان را تنبیه کردم... م.
از آن معلمهای دلرحم هستید که نمره ارفاق میکنند یا نه؟
همینجوری به کسی نمره نمیدهم، مگر اینکه هنر و استعدادی غیر از درس خواندن داشته باشند.
بیشتر توضیح دهید.
یک بار ماشینم نزدیک مدرسه خراب شد. یکی از بچهها گفت: «آقا نبینم پکری! بیام ماشینت رو درست کنم؟» اولش باور نکردم. فکر کردم میخواهد شیطنت کند و ماشینم را خط بیندازد، اما ماشین را درست کرد. من هم برای تشویق ۲ نمره ارفاق به او کردم که تجدید نشود. بعد هم به بچهها گفتم به هرکسی هنر یا حرفهای بلد است نمره میدهم. از آن موقع بچهها استعدادهایشان یکییکی رو شد.
سر کلاس آنلاین هم سختگیر هستید یا بچهها کلاس را میپیچند.
با وجود سختگیری باز هم کلاس را میپیچند. مثلاً دارم از اصغری درس میپرسم، یکدفعه میگویم «اکبری! تو بگو.»... اکبری بعد از یک ربع آنلاین میشود و میگوید «ببخشید! آقا دستشویی بودم... م.» ولی باترفندهایی که هر معلمی بلد است، سعی کردهام جلو این کار را بگیرم.
سرکلاس به سؤالات سینمایی بچهها جواب میدهید؟
بچهها معمولاً میپرسند آقا چقدر گرفتید سر این سریال بازی کردید یا میپرسند فلان بازیگر الان کجاست، چه کار میکند؟ من هم میگویم اگر این درس را مثل خودم تدریس کنی جواب سوالت را میدهم. آنها هم به شوق پیدا کردن جواب، درس میخوانند.
بعد از فوت پدر و مادرم، خانه پدری ما در جوادیه فروخته و بین ورثه تقسیم شد. من هم به خاطر شرایط کارم که به تئاتر شهر نزدیک باشد در یوسفآباد زندگی میکنم، اما روح و قلبم در جوادیه جا مانده است. اهالی جوادیه بسیار خونگرم و بامرام هستند. بیاغراق هوای هم را دارند و به معنای واقعی در غم و شادی هم شریکند. مثلاً یادم میآید سال ۱۳۸۱ برای عروسیام ۳۰۰ مهمان دعوت کرده بودیم که ۳۸۰ نفر آمدند. ۲ نفری روی یک صندلی و حتی روی پلهها نشسته بودند، ولی همانطور شاد و خوشحال بودند. از آن طرف در حیاط خانه پدریام تا ۷ شب همسایهها و اهل محله میآمدند و به روال عروسیهای آن سالها جشن و بزن و بکوب به راه بود. یک عیبی که نه فقط جوادیه، بلکه در همه جای تهران دیده میشود، این است که جیببر و سارق زیاد و امنیت کم شده است. چند بار جیبم، موبایلم و ماشینم را زدهاند. یکبار جلو عابربانک میدان فردوسی، نزدیک اداره تئاتر، یک نفر چاقو زیر گردنم گذاشت و گفت کارت بانکیات را بده.
کاش میشد سرنوشت از سر نوشتگرچه سیروس همتی بیشتر بهواسطه بازیگری و کارگردانیاش شناخته میشود، اما این هنرمند دستی هم در نوشتن دارد و تاکنون ۱۸ کتاب و فیلمنامه منتشر کرده از جمله: مجلس برادرکشی، قربانی، کاش میشد سرنوشت از سر نوشت، ننه کاراته، ریحانه، هفت کوتوله و تمساح، الهه، سوپ خفاش (داستان کوتاه)، آب بر آتش، یک شاخه گل سرخ، آینه، نوشتن و خواندن.
بارها از ننه کاراته کتک خوردهامداستانهای کتاب «ننهکاراته» در محله جوادیه شکل گرفته است. پیرزنی در همسایگی خانه داییام زندگی میکرد که ما هر وقت جلو خانه داییام فوتبال بازی میکردیم، فوری از پنجره آویزان میشد و داد میزد «ننه... جمع کن... جمع کن... ن. میام میکشمتها... ا.» بعد هم میآمد و با چک و لگد و ضربات کاراته به جانمان میافتاد. ما اسمش را ننهکاراته گذاشته بودیم. بارها از ننه کاراته کتک خوردهام.
اگر شهردار بودم...اگر شهردار تهران بودم چند کار میکردم. اول؛ برای بناهای هنری مثل تئاتر شهر حریم قائل میشدم و اجازه نمیدادم تا یک کیلومتریشان ساختمانهای بلند و آسمانخراش ساخته شود. دوم؛ تعداد گرمخانهها را بیشتر میکردم تا جا برای همه کارتنخوابها داشته باشد. سوم؛ تبلیغ تئاتر را روی بیلبوردهای شهری میآوردم. چهارم؛ به ساختمانهایی که پارکینگ کافی ندارند پایان کار نمیدادم، چون الان آپارتمان من پارکینگ ندارد و گاهی ۳ دور در خیابان میچرخم تا نزدیک خانهام جای پارک پیدا کنم
کد خبر 640409 برچسبها همشهری محله بازیگران سینما و تلویزیون ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: همشهری محله بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم مارمولک ننه کاراته نیسان آبی بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۶۱۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رخنه به قلب دشمن
یکی از تازهترین آثار نمایشی سیما که با این حالوهوا راهی آنتن شده، سریال «رخنه» به تهیهکنندگی مهدی شفیعی است. این سریال تلویزیونی کاری از گروه تولیدات حادثهای مرکز سیمافیلم است که جایگزین «نونخ ۵» در شبکه یک شده است. در ادامه در گفتوگو با تهیهکننده و همچنین حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال جزئیاتی از اثر تازه تلویزیون را آوردهایم؛ همچنین نگاهی به کارنامه کاری سازندگان و بازیگران رخنه داشتیم و از اهمیت ساخت آثار با چنین محتوایی گفتیم.قصه موفقیتها
بدیهی است که توانمندیهای علمی و نظامی هر کشور بخشی از افتخارات آن است و مسببان این پیشرفت نیز درخور ستایش هستند و در جایگاه قهرمان، شنیدن، خواندن و تماشای زندگیشان الهامبخش و در صورت پرداخت هنرمندانه جذاب است. بههمینخاطر هم به لحاظ استراتژیک و همنوایی با سیاستهای کشور و رسانهملی لزوم بهتصویرکشیدن قصههایی از این دست احساس میشود و هم میتواند برای مخاطبان بهویژه نسل جوان تأثیرگذار و درعینحال سرگرمکننده باشد. سریال رخنه، قصهای را در همین راستا روایت میکند. قصهای به قلم مریم امینی که هم وجوه ملی و معمایی دارد و هم عشق و عاطفه و ارزشهای خانوادگی در آن تنیده شده است. به همین سبب میتوان انتظار داشت که موتور جذابیت این قصه خیلی زود گرم شود و مخاطبان شبکه یک سیما را بهصورت شبانه با خود همراه سازد. حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال در این خصوص به جامجم میگوید: جدای از بحث جاسوسی، ترور و علم به روابط خانوادگی هم در فیلمنامه پرداخته شده و چالشهای خانوادگی بهخوبی در مشکلات کاری شخصیتها نمایان است. این ارتباط بهخوبی در قصه درآمده است تا جایی که گاهی فراموش میکنم سازنده اثر هستم و درگیر قصه میشوم. به این ترتیب گمان میکنم کسانی که علاقهمند به فضای علمی و اکشن باشند با سریال همراه خواهند شد و دوستداران قصههای خانوادگی نیز از تماشای رخنه لذت میبرند. رخنه، اولین همکاری مشترک وزارت دفاع سازمان حفاظت اطلاعات با سازمان صداوسیماست که هر شب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن میرود. این سریال برگرفته از خنثیسازی امنیتیترین طراحی عملیات نفوذ و خرابکاری صنعتی سرویس اطلاعاتی موساد در سازمان هوافضای وزارت دفاع و صنایع دفاعی و موشکی این وزارتخانه است. سریال رخنه در ۳۰ قسمت تولید شده و همانطور که اشاره شد، مربوط به یکی از دانشمندان کشورمان است که روی موشکهای ماهوارهبر و فضایی تحقیق میکند و در این مسیر با تهدیدات و خطراتی از سوی بیگانگان روبهرو میشود. البته آنطور که دستاندرکاران سریال گفتهاند، داستان از تنوع گونههای متنوع برخوردار است و حوزههای امنیتی، علمی و خانوادگی را در بر میگیرد. رخنه علاوه بر پرداختن به ظرفیتهای موجود در مراکز علمی و فناوری کشور در حوزه دفاعی بهویژه صنعت هوافضا و تلاش دانشمندان و نخبگان کشورمان در حوزه پدافندی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران و مخاطرات و تهدیدهایی که این افراد در مسیر کارشان با آن مواجه هستند به تصویر درآورده است. در مجموعه رخنه، شهرام نجاریان مدیر تصویربرداری، حدیث نیکرو مدیر برنامهریزی، شهرام متولیباشی صدابردار و هومن معصومی طراح صحنه هستند. حسین زندباف و محمدمصطفی رجبی بهصورت مشترک کار تدوین را انجام دادند. موسیقی سریال نیز اثری ازآلبرت آراکلیان است.این سریال در لوکیشنهای متفاوت تصویربرداری شده که از جمله آنها لوکیشنهایی اطراف تهران و همچنین خارج از کشور در ترکیه است.
مهدی شفیعی که پیشتر تهیهکنندگی آثار متنوعی در تلویزیون مانند «تبوتاب» را برعهده داشته، او در سریال تبوتاب ملودرامی خانوادگی را به کارگردانی داریوش مختاری به تصویر کشیده بود که به نظر میرسید فضایی آرام و به لحاظ مناسبات تولید جمعوجورتر داشته باشد، هرچند خودش در گفتوگو با ما اذعان کرد که آن سریال هم بهظاهر اینگونه بوده و در عمل به خاطر وجود شخصیتهای متعدد در فیلمنامه و لوکیشنهای متنوع با چالشهای خاص خود در تولید مواجه بوده است.
شفیعی درباره سریال جدیدش که با تغییر کارگردان مواجه شد، به جامجم میگوید: آقای غفاری در بخشی از کار حضور داشتند و بعد، آقای لوافی ادامه کار را در دست گرفتند که بخش زیادی از کار را شامل میشد. در خط اصلی قصه سه فضا داریم که یکخطی آن درباره یک دانشمند حوزه موشک ماهوارهبر است که با تهدیداتی روبهرو میشود و بقیه قصه جلو میرود. بخشی از قصه برگرفته از واقعیت است اما طبیعی است که وارد فضای دراماتیک میشود و جایی بین واقعیت و قصه است. در حقیقت یک گرتهبرداری از شخصیتهای متفاوت کردیم. یعنی مخاطب میتواند هر کسی را جای این شخصیت بگذارد اما مهمترین آدمهای فعال در این حوزه را میتوان در این کاراکتر مشاهده کرد.
وی ادامه میدهد: به نظرم این کار، از نظر پروداکشن و فضاهایی که تجربه کردیم و موضوع و رفتوآمدها پرچالش بود و از کار قبلی من فاصله داشت. البته همزمان با کار قبلی چند سالی، درگیر فیلمنامه این کار بودم که سال قبل به تولید رسیدیم.
شفیعی در مورد نقشهای اصلی قصه توضیح میدهد: چند نقش اصلی داریم اما میتوان گفت رامتین خداپناهی و نادر فلاح نقشهای اصلی هستند. دیگر بازیگران این اثر به تناسب قصه به کار اضافه میشوند.
این تهیهکننده درباره استفاده از پروندههای واقعی برای نگارش این سریال عنوان میکند: در واقع با پروندههای سازمان حفاظت اطلاعات و هوافضا سروکار داشتیم و با بخش صنایع وزارت دفاع هم در ارتباط بودیم. زیرمجموعههای وزارت دفاع در این کار دخیل بودند. وی میافزاید: تولید ما یک سال طول کشید اما از قبل هم هفت، هشت ماه درگیر پیشتولید و قبل از آن درگیر فیلمنامه بودیم. نویسنده، خانم مریم امینی از ابتدا درگیر ماجرا بود. ایشان نویسنده جوانی است که قبل از این «زندگی از نو» را در کارنامه خود داشت. این کار محصول تولیدات حادثهای سیمافیلم است و به همین خاطر در این سریال شاهد صحنههای اکشن بسیاری خواهیم بود. این تهیهکننده درباره محور اصلی سریال بیان میکند: نکته کار این است که حجم بسیاری از موضوعات را داشتیم و در اجرا از ویژوال افکت و بدلکاری استفاده کردیم. به همین خاطر کار سنگینی بود که به یک اثر پرچالش تبدیل شد.
شفیعی در مورد لوکیشنها هم میگوید: لوکیشنها ایران و ترکیه بود. در تهران نقاط متفاوتی داشتیم که اطراف تهران و حاشیه را هم شامل میشد. مثل خجیر و پردیس و... . اثر قبلی من به نظر شهری میرسید و به چشم نمیآمد که پراکندگی لوکیشن دارد. با این حال کار جدید به لحاظ بصری متفاوتتر است، چون فضاهای متفاوتتری دارد. چالشهای بزرگتری هم نسبت به قبلی داشتیم. ۷۰ بازیگر جلوی دوربین رفتند که بالای ۴۰، ۵۰ بازیگر نقش جدی داشتند و چهرههای زیادی حضور داشتند. هنرورها هم بالای ۱۰۰۰ مورد بود. در این کار هم چهار معرفی چهره داریم که آتیهدار هستند. در کنارشان، کموبیش بچههای تئاتری هم حضور دارند. از ژانرهای ترکیبی زیادی استفاده کردیم که از ملودرام خانوادگی تا علمی و امنیتی و معمایی را شامل میشود.
تجربه دوباره تعلیق و هیجان
اگر از علاقهمندان به آثار نمایشی هستید که در آنها صحنههای پرتعلیق، شلیک و اکشن نشان داده میشود، «رخنه» انتخاب خوبی برای شماست؛ چراکه در فضایی ایرانی، با قصهای ملی که نشانههایی در متن و فرامتن به مسأله هویت، اقتدار، امنیت، پیشرفت و البته خانواده ایرانی دارد، میتواند لحظات پرکششی را در روایت ایجاد کند. حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال رخنه پیش از این سریال «شهباز» را کارگردانی کرد که اخیرا باردیگر از آنتن شبکه فراتر در حال پخش است. او در شهباز نیز با قصهای سروکار داشت که هم وارد فضای پلیسی و معمایی میشد و هم روایتهای عاطفی داشت. او در سریال رخنه نیز فضایی اکشن و امنیتی را در قصه تجربه کرده است که بیارتباط به اثر قبلی او در تلویزیون نیست. هرچند خود علاقهمند است کارگردانی در ژانرهای متفاوت را در کارنامه خود داشته باشد. وی در اینباره و در گفتوگو با ما بیان کرد: کارهایی که در این ژانر کردم، موفقتر بوده و بیشتر دیده شده است. چون سابقه سریال شهباز را داشتم، حس کردم میتوانم از عهده این کار بربیایم. من از جایی به بعد به کار اضافه شدم و از آن زمان تمام تلاشم را کردم که ساختار سریال بهدلیل تغییر کارگردان آسیب نبیند. همچنین جذابیت و هیجان کار تا آخر حفظ شود. وی ادامه میدهد: مشتاق هستم ژانرهای دیگر را تجربه کنم. البته چون سالها برای تلویزیون مینوشتم، ژانرهای دیگر را هم تجربه کردم. علاقه زیادی به ژانر اجتماعی دارم ولی پیشنهادهایی که سر راهم در کارگردانی قرار گرفته، من را بعه سمت ساخت آثار اکشن و امنیتی برده است.البته آنچنان که شفیعی در گفتوگو با ما بیان میکند، این سریال را علی غفاری کارگردانی میکرده اما پس از مدتی از گروه جدا میشود و عمده کار با کارگردانی لوافی به تصویر کشیده شده است. همچنین لوافی در کارهای پستولید، حاضر بوده است.
غفاری کارنامه متفاوتی در سینما و تلویزیون دارد. از «چراغ قرمز» بگیر تا «استرداد» که هم به لحاظ ژانر و هم کیفیت در دو فضای متفاوت سیر میکنند. در تلویزیون نیز فصلی از سریال«بچه مهندس» را کارگردانی کرد که اتفاقا فصلی بود که هم مخاطبان آن را پسندیدند و توجه مثبت منتقدان را در پی داشت.
در ادامه گفتوگو با لوافی، این کارگردان در مورد چالشهایی که در این این سریال بهدلیل ژانر آن و همچنین عدم حضور در ابتدای کار داشته است، توضیح میدهد: با چالشهایی روبهرو بودم اما تجربه سریال شهباز خیلی کمک کرد. عوامل پشتصحنه و همچنین مقابل دوربین خیلی همراهی کردند و زود توانستم با بازیگران هماهنگ شوم.
وی اضافه میکند: سعی کردم با نویسنده همراه باشم تا سکانسهای گرفتهشده، لطمه نبیند. او روی بخشهایی که تصویربرداری شده بود و بخشهایی که تغییر پیدا کرده بود، تسلط داشت و همین موضوع به من کمک میکرد تا قصه را جلو ببرم. لوافی میگوید: بیشترین جذابیت قصه برای من اهمیت حفظ جان دانشمندان برای کشور بود. در این سالها قصههایی با این محوریت ساخته شده اما تمرکز این سریال بیش از گذشته بر تلاش برای حفظ سرمایههای ملی بود.
این کارگردان در مورد آشنایی قبلی با سوژه سریال نیز عنوان میکند: شاید با سوژه هوا و فضا و عرصه موشکی آشنایی نداشتم اما در به تصویر کشیدن اقدامات جاسوسان در به خطر انداختن جان دانشمندان در سریال قبلی تجربه داشتم.
نقشی متفاوت از مرد نقشهای منفی
نادر فلاح از بازیگران اصلی سریال است. بازیگری که پیش از این او چه در قاب تلویزیون، چه سینما و تئاتر نقشهای بهیادماندنی که به شیوهای هنرمندانه اجرا شدهاند، بسیار به خاطر داریم. او که سابقه طولانی در عرصه نمایش دارد برای عاشقان سینما پس از فیلم سینمایی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» ساخته سامان سالور بیش از پیش شناخته شد. او برای حضورهای سینماییاش هم برنده جایزه شده و هم طعم نامزدی در جشنوارهها را چشیده است. اخیرا او را در سریال آتش و باد در یک نقش منفی در جعبه جادو دیدیم؛ نقش سرخو که خود دربارهاش به جامجم گفته بود: همیشه در انتخابهایم تأثیرگذاری نقش در قصه و درگیریهای دراماتیک او با دیگر شخصیتها برایم اهمیت دارد. او در رخنه فراتر از تأثیرگذاری در قصه، نقش عباس را برعهده دارد که نقش اصلی است و بسیاری از وقایع حول کنشها و واکنشهای او شکل میگیرد وحتی در صحنههایی که حضور ندارد، بسیاری از شخصیتها دربارهاش سخن میگوید.
نقش دیگری که از این بازیگر در تلویزیون دیدیم در سریال عشق کوفی بود که سال گذشته روی آنتن رفت. وی در این سریال نقش مردی علوی و متعصب را بازی میکرد که به شغل قصابی مشغول بود اما دخترش به او و همرزمانش خیانت میکند. میشود گفت نقشهای منفی تخصص این بازیگر است و پیش از دیگر نقشها با ایفای آنها شناخته میشود. نقش دیگر او در این فضا با سریال زمین گرم در خاطرهها مانده است. بازی کمنقص و هنرمندانه او شخصیت استوار(پدر اصلان) را تأثیرگذار میکرد و حتی تا حد زیادی بار جذابیت مخاطبان به قصه را بر دوش میکشید. شخصیتی از اوج و به حضیض میرسد و فلاح باید تناقضهای او در طول زمان را به تصویر میکشید. وی در مصاحبهای درباره علاقهاش برای فاصله گرفتن از نقشهای منفی بیان کرده بود: دوست دارم از نقشهای منفی فاصله بگیرم، گرچه در تمام قصهها شخصیتهای منفی حس خوبی در مخاطب ایجاد نمیکند اما این نقشها عملگرا هستند. ولی دلم میخواهد کمی از این شخصیتها فاصله بگیرم و نقشهایی را بازی کنم که در عین عملگرا بودن، مثبت هم باشند و در ذهن مردم بهعنوان شخصیت مثبت جا بیفتند و من بهعنوان بازیگری تعریف نشوم که فقط نقش منفی بازی میکند.
این بازیگر که توانایی در ادای لهجه کرمانی بهعلت اصالت خود دارد تا امروز در برخی نقشها از این خصیصه در خدمت شیرینتر کردن اثر بهره گرفته است. البته توانایی او در نقشهای کمدی فراتر از استفاده ابزاری از لهجه است و بیشتر بر شناخت او از مخاطبان سوار است. برای مثال در سریال زیرخاکی او در یکی از نقشهای منفی که گاهی نوکزبانی حرف میزد در خاطرهمان مانده است اما در قالب نقشهای مثبت هم از این بازیگر توانایی سراغ داریم. همانطور که اشاره شد او در سریال رخنه، رخت شخصیتی متفاوت را بر تن کرده است تا بار دیگر گوشهای از هنر خود در رشته نمایش را به رخ بکشد و باید دید آیا باز هم با موفقیت سر از این آزمون بیرون میآورد یا خیر. با توجه به آنچه فلاح درباره علاقهاش به نقشهای مثبت اما عملگرا بیان کرده بود، انتخاب نقش عباس و حضور او در این نقش میتواند جامهعمل پوشاندن به همین خواسته باشد که البته با توجه به اصلی بودن این نقش، تأثیر بیشتری هم روی روند قصه خواهد داشت و فرصت خوبی برای درخشیدن دوباره یا درخشش بیشتر این بازیگر ۵۱ ساله باشد؛ فرصتی که پیش از این در ابعاد کمتر برای او رقم خورده بود.
گزیدهکار اما مؤثر
رامتین خداپناهی، دیگر بازیگری است که در سریال رخنه نقش محوری دارد و مقابل نادر فلاح، یک زوج هنری تازه و البته متفاوت را رقم میزنند. خداپناهی جزو بازیگران گزیدهکار است که در حرفه و هنر خود، روشی منحصربهفرد دارد. یکی از پررنگترین خاطرات مخاطبان تلویزیون از بازیگران به نقش ستار بیابانی در سریال «فقط به خاطر تو» محصول سال ۱۳۸۲ برمیگردد. او که پیش از این هم آثاری را در سینما و تلویزیون داشت در این سریال شخصیتی هوشمند و البته جاهطلب را به نمایش گذاشته بود و پس از آن نیز در نقشهای مختلف دیده شد که البته شمارشان با توجه به توانایی این بازیگر میتوانست بیشتر هم باشد. یکی از نقشهای متفاوت او در سریال بانوی عمارت بود که در فضایی تاریخی روایت میشد؛ خاطرتان باشد خداپناهی در این سریال نقش برادر بزرگتر فخری (فخرالزمان) را بازی میکرد که مردی عاقل و خانوادهدوست بود. آخرین نقشآفرینی او در تلویزیون باز در ژانر تاریخی در سریال گیلدخت بود که آن هم قصهای از دوران قاجار را روایت میکرد. سریالی که سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ روی آنتن بود و این روزها بار دیگر از شبکه آیفیلم پخش میشود.
خداپناهی در سریال رخنه نیز ژانری متفاوت را تجربه کرده و نقشی متمایز را بهعهده دارد که باید دید در قاب تصویر چگونه از آب درمیآید. او در این سریال نقش یکی از فعالان بنام حوزه هوا و فضا را برعهده دارد که در ادامه قصه با پیچیدگیهای شخصیت او بیشتر آشنا میشویم.
لوافی(کارگردان) درباره تفاوت نقش دو بازیگر اصلی به ما میگوید: خیلی متفاوت از کارهای قبلی کارنامه آنهاست و توانمندیهای شاخصی را از این دو عزیز میبینیم که پیش از این، شاهدش نبودیم.
رخنه نقشآفرینان به قلب قصه
در سریال رخنه هم چهرههای آشنا و مشهور حضور دارند و هم بازیگران جوان و کمتر شناخته شده که احتمالا این مجموعه نمایشی سکویی برای معرفی بیشتر آنان به مخاطبان خواهد شد. ترکیب چهرههای تازه و حرفهای در عالم بازیگری یکی از باورهای شفیعی در تولید سریال است که در «تب و تاب» نیز شاهدش بودیم. او در این خصوص به جامجم میگوید:از میان بازیگران متعددی که در سریال رخنه حضور دارند، میتوان به نادر فلاح، رامتین خداپناهی، امیرحسین صدیق، بهرام ابراهیمی، مریم کاویانی، نیلوفر شهیدی، حدیث نیکرو، سپیده خداوردی، علیرضا جلالیتبار، ایوب آقاخانی، علیرضا مهران، علیرام نورایی، خسرو شهراز، اتابک نادری، افشین نخعی، شهین تسلیمی، آتیه جاوید، مهدی علیپور، حسن اسدی، امیر حامد و...اشاره کرد.
مهدی علیپور در گفتوگو با جامجم درباره نقشش در این سریال بیان کرد: رخنه، موضوعی امنیتی ــ اطلاعاتی دارد که من نقش مهندسی را بازی کردهام که درگیر یک قصه عاشقانه قدیمی است.
نگاهی به سریالهای تلویزیونی که در سالهای اخیر با موضوع امنیتی عرضه شدند.
گاندو/ جواد افشار / ۱۳۹۸
خانه امن/ احمد معظمی/ ۱۳۹۹
گاندو ۲/ جواد افشار/ ۱۳۹۹
شهباز/ حمیدرضا لوافی/ ۱۴۰۱
محرمانه/ محمود معظمی/ ۱۴۰۲
ترور/ خیرا... تقیانیپور/ ۱۴۰۲
رخنه/ حمیدرضا لوافی و علی غفاری/ ۱۴۰۳